نویسنده : صلاح الدین احمد لواسانی
*******************************
سال 59 بود اواسط اردیبهشت .......... خبرآوردن که منصور برادرمحسن و هرمز دوتا از رفقای خیلی صمیمون که خلبان نیروی هوایی بود ....... هواپیماش رو زدن و شهیدشده ....... خب اون روزها اون خلبان منصور ایده آل همه بچه های محل بود. همه یه جورایی آرزوهاشون رو توی قد و قامت اون میدیدن ، بخصوص که قبلا چند بار دیگر هم هواپیماش رو زده بودن و اون با استادی و رشادت تمام .هواپیماش رو توی ایران نشونده بود